1-      هدفدار بودن: خانوما باید واسه خودشون هدف داشته باشند این غیر از برنامه ریزی واسه رشد همسرو بچه هاست. منظورم رشد و کمال شخصیه، شخصیه شخصی. ولی هدف باید عالی باشه، هدف عالی درون را رشد میده، نه خونه و ماشینو.

الف ) اولین فایده ی هدفدار بودن : میدونین که وظیفه ی اصلی زن انسان سازیه ، که پایه ای ترینش تربیت فرزند و بعد هم تربیت انسانها در اجتماع هست. در ضمن حضرت علی (ع) فرمودند :" فرزندتان را مطابق زمان تربیت کنید." اگه یه زن خودش راکد باشه، به روز نباشه و از زمانه ی خودش با خبر نباشه،  چطور میتونه انسانهایی مطابق زمانه اش تربیت کنه؟؟!!!

ب)  زن هدفدار مشغوله، واسه خودش کار داره ، برنامه داره، بی کار نیست ، که مدام رو کارها و رفتارهای شوهرش گیر بده یا رو خانواده ی شوهرش و حرفای خاله زنکی زوم کنه.(منظورم از کار به هیچ وجه شغل نیست)

ج)  یه زن هدفدار ( از اون هدفهای عالی منظورمه) عزت نفس داره، هدف زندگیش رو خودش معلوم میکنه و خودش و خانوادشو مدیریت میکنه. دنبال خواسته ها و برنامه هایی که جو جامعه واسش برنامه ریزی کرده نمیره ؛امروزه اکثر این برنامه ها باعث تباه شدن خانواده هست ،خواهشاً نگاه نکنین که بقیه ی مردم دارن کدوم طرف میدون که شما هم پشت سرشون برین، شما خودتون فکر کنین ببینین بهترین راه کدومه بعد تو اون راه قدم بزارین ، تا بقیه پشت سر شما بیان، ثواب هدایت کلی آدم هم مال خودتون.

این آیه رو من خیلی دوست دارم و همیشه تو قنوتهام میخونم  

ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قرة اعین و اجعلنا للمتقین اماما

پروردگارا به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه ی روشنی چشممان باشند و ما را پیشوای پرهیزگاران کن. 

دقت کنین، قسمت آخرش میگه ما را امام و پیشوای متقین قرار بده، یعنی ما جزء کسایی باشیم که جلو میریم تا بقیه هم پشت سرمون بیان.پس لازم نیست که همیشه ما دنبال بقیه بریم، یه وقتایی هم لازمه که ما جلوبریم ، بقیه میخوان بیان و نمیخوان نیان.

 د) یه تفاوت دیگه ی زن هدفدار با زن بی هدف به نظر من اینه که زن هدفدار حتی تو خونه هم مشغوله، همین باعث میشه که خیلی راحت به دست نیاد و همسر و بچه هاش قدرشو بیشتر بدونن ، همسرش واسه به دست آوردنش  مجبور باشه حتی شده یه کم تلاش کنه ، برنامه بچینه ، ناز بکشه (اگه این مشغولیت زن مدیریت شده باشه حتی شوهرها هم اینطوری راضی ترن ، اما به شرطی که افراط نشه و این نکته در همه حال در نظر گرفته بشه که شوهر و بچه ها توی زندگی زن تو اولویتن،البته این اولویت دادن از هر نظر واسه خود خانوما بهتره ، هم روحی هم خانوادگی و هم. )

ه) همیشه و هر جایی که انسان هست پله ای واسه بالاتر رفتن وجود داره، مثلاً اگه تحصیلات اکادمیک  داری ولی قرآن رو خوب نمیفهمی همین الان شروع کن ؛ اگه تحصیلات دینی داری و آکادمیک نداری، همین الان میتونی شروع کنی، اگه قلم و اندیشه ی خاصی داری یا یه موضوع ناب داری میتونی شروع به نوشتن کنی و. ولی بی هدف و بی برنامه  بودن فقط لحظه های باارزش عمر رو تلف میکنه و در آخر هم حسرت و پشیمونی.

و) به نظر من انسان هر جایی هست و هر هدفی که انتخاب میکنه باید درراستای هدف اصلی خلقتش باشه. وگرنه انسان توی اهدافی که  مغایر با هدف اصلی خلقتش هست هر چقدر هم که رشد کنه و جلو بره ، اون لحظه ای که سوت پایان میخوره ، بازنده ست.

2-      شناخت خدا :

 اولین تاثیری که شناخت خدا روی همسر داری داره اینه که اهداف رو عالی میکنه. انسان رو صاف و خالص و بی رنگ میکنه ، مثل آب زلال که هیچ شربت و نوشیدنی با هیچ طعم و رنگی نمیتونه جاشو بگیره، هیچ انسانی با هیچ رنگ و لعاب و جلایی نمیتونه جذابیت یه انسان خالص رو داشته باشه انسانهای خالص مثل آب مایع حیاتن ، بدون اونا نمیتونی زندگی کنی.

3-      دوری از گناه :

الف) رنگ و لعاب ظاهری و تمام فنون دلبری فقط چند روز آدمو زیبا نشون میده ، اما از اونجایی که زندگی خانوادگی یه روز و دو روز نیست، تو زندگی خانوادگی درون آدم بیرون میریزه، اگه درون آدم زیبا نباشه هیچ چیزی جای اونو نمیگیره. واسه همینه که دم دادگاهها خانومایی رو میبینی که وقتی نگاهشون میکنی حس میکنی ظاهراً هیچ چی کم ندارن اما شوهرشون نمیتونه یه لحظه هم باهاشون کنار بیاد( البته بگذریم از اون دسته مردهایی که خودشون مشکل دارن و کثیف شدن و نمیتونن زلالی رو تحمل کنن، مثل همون مقنی که بوی عطر شنید و حالش بد شد)

ب) حسود نباشید ، بخیل نباشید، حریص نباشید ، کینه کسی رو به دل نگیرید،  به هیچ عنوان دروغ نگید و غیبت نکنید. زبان خیر و دست خیر داشته باشین.چشم و دل پاک باشین. هر کدام از این صفات (علاوه بر گناه ظاهر زشت و ناخوشایندی برای ادم درست میکنه و همچنین امواج و تاثیرات اونا ساختار سلولی آدم رو به هم میریزه و واقعاً کریه میکنه.  و بر عکس کسی که وجودشو  از همه ی این گناهها پاک کنه  قطعاً زیبا و جذاب و خواستنی ترمیشه. هم برای همسرش و هم برای خانواده و فرزندانش و هم برای خیلیای دیگه.

 ج) سخت گرفتن به شوهر تو زمینه هایی که واقعاً در توانش نیست ، گناهه و در ضمن اینکه اصلاً انسانی نیست. آخه  ما خودمون دوست داریم تو زمینه ایی که توانشو نداریم یا واسمون سخته شوهرمون ما رو به زحمت بندازه و مجبور کنه ؟  خب اونم همینطوره دیگه. مگه نه اینکه امام حسن (ع) میفرمایند :" آنچه برای خود نمیپسندی برای دیگران هم مپسند". البته این به جز مواردی هست که همسرت میتونه کاری رو انجام بده ولی بلد نیست. اونو به نظر من باید بهش یاد داد و ازش خواست، چون مردا همیشه ته دلشون دوست دارن که همسر و خانوادش چیزی ازش بخوان و اون برآورده کنه.

// پی نوشت 1 : یه اصل توی تربیت اسلامی داریم که اسمش ظاهرسازیه  و این ظاهر سازی با ریا کاملاً متفاوته. در ظاهر سازی انسان رفتارهاشو ظاهراً تغییر میده ، حتی اگه تو دلش واقعاً اونجوری نباشه، به این امید که باطنش هم مطابق اون تغییر کنه و مورد پسند خدا قرار بگیره. اما در ریا ، انسان ظاهرش رو واسه جلب رضایت انسانها تغییر میده ، مواظب تفاوت این دو باشید، البته تغییر ظاهر و رفتار برای جلب رضایت همسر در راستای جلب رضایت خداست و با اون هیچ منافاتی نداره، البته تا جایی که جلب رضایت همسر موجب گناه نشه.

// پی نوشت 2 : ببخشید ، شاید انتظار داشتید این پست رو اخلاقی تر و معنوی تر بنویسم، ولی من سعی کردم به روابط بین زن و شوهر اصولی تر و ریشه ای تر نگاه کنم. چون خیلی چیزا روی روابط همسران تاثیر داره که خیلی اصولی و ریشه ای هستش و اگه اونا رو درست نکنی ، نمیشه روی اون روابط حساب کرد، مثل پی ساختمون که دیده نمیشه ولی استحکام ساختمون از اونه. توی زندگی هم دوتا انسان دارن با هم زندگی میکنن ، اگه به اصول انسان سازیمقید نباشن و انسان نباشن ، هیچ معادله ی انسانی ای تو زندگیشون درست از آب در نمیاد.



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها